Quantcast
Channel: مشق شب
Browsing all 30 articles
Browse latest View live

چند - چند

هیچ‌وقت بلد نبودم، یا عُرضه‌اش را نداشتم که با یک لگد بزنم زیرِ بساطِ ارتباط با آدم‌ها و بگویم گوربابایش و راهم را بکشم بروم. حالا شاید در بعضی موارد و حرف‌ها، یا اتفاق‌های کوچک و جزئی، به چیزی که...

View Article


ز چکه‌چکه‌ی جانم امید می‌رقصد!

مُچاله‌ام ...چندتا خراش کوچیک روی دستمه. خیلی می‌سوزه. تا ته دلم ...×پ.ن: این پست، عنوان نداشت؛ اما حالا دارد.

View Article


Image may be NSFW.
Clik here to view.

از سری مرقوماتِ مهربان‌همسر:

از مجموعه سرآشپز جلد سیزدهم. ویژه نامه نوروز 92 :) _ با تشکر از واحد نظارت کمی و کیفی، حمایتهای معنوی، پشتیبانی و تدارکات از راه دور، عکاسی و انتشارات، تولید محتوای وب فارسی، امپکس! نودال و حتی تدوین!...

View Article

شاه نشینِ چشمِ من ...

حرف‌های این چند ساله رو توی شش‌هفت صفحه خلاصه کرده بودم. ساعت چهار صبح پرواز داشت. نامه رو گذاشتم روی ساکش و روش نوشتم «توی مسجدالحرام بخونش.» چند روزی از رفتنش می‌گذشت. خواب بودم. ساعت از دو شب گذشته...

View Article

من درختم، تو باهار ...

روزگار بهم ثابت کرده که این فقط یه بیت شعر نبود. بالا بریم و پایین بیایم:تو بهار دلکشی و من چو باغ، شور و شوق صد جوانه با من است.

View Article


به بهانه‌ی بهترین روز بهار و بهترین بهار عمر

پارسال، همین روزها بود که چله‌ی «بسم‌الله» گفتنِ مامان و بابا تمام شده بود. نعمت و برکت‌ات را شکر. «من حیث لا یحتسب‌»ات را ... و فرصت کم‌یابی که سرنوشت به من داد.

View Article

کهنه

«حکایت شما آقای ما؛ حکایت آدم‌هایی است که می‌روند یک تی‌شرت مارک‌دار و جنسِ خوب و نخی می‌خرند و دقیقه شماری می‌کنند برای لحظه‌ای که تبدیلش کنند به دستمالِ آبگیرِ آشپزخانه.»

View Article

دست‌سازه‌ها

چند وقتی است سرم به اینجا گرم است:خانه طرح و رنگ ملکه

View Article


نستعلیق

دفترم را گرفت. گفت چه رنگی؟ قهوه‌ای را نشان دادم. صدای جیر قلم بلند شد؛ وقتی داشت «ض» را می‌کشید تا به «ر» برسد، موهای تنم سیخ بود. کنارش ایستاده بودم. یک‌لحظه سرم را چرخاندم، پنجره را نگاه کردم. گفت:...

View Article


تك سلولي

تنها بودم. داشتم تو آشپزخونه پيتزا درست ميكردم. بس كه حرصم در اومده بود از اون يه كف دست پيتزاي پريشبي كه ١٨ تومن كردن تو پاچه مون. مواد رو گذاشتم دم دستم. آبجوش رو ريختم تو ليوان. فلفل دلمه اي هاي...

View Article

صلاح کار کجا و من خراب کجا، ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

تا حالا شده از فضولی بمیری و بخوای جواب یه سؤال رو بدونی؟سؤالی که جوابش فقط یه «آره» یا «نه» است. آره یا نه ای که می‌تونه زندگی‌ات رو از این رو به اون رو بکنه. اگه جوابش آره باشه بری قعر و اگه جوابش نه...

View Article

هر شب به ریشه‌های تبم آب می‌دهم

چند شبی است که هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی با دیازپام دارم، به امید اندکی خواب. خواب که نه، بی‌هوشی. اما از سر هماهنگی دارِ دنیا با ما، دیازپام‌ها هم روز کار شده‌اند.به‌هوش بودم از این عشق جان به‌در...

View Article

چند - چند

هیچ‌وقت بلد نبودم، یا عُرضه‌اش را نداشتم که با یک لگد بزنم زیرِ بساطِ ارتباط با آدم‌ها و بگویم گوربابایش و راهم را بکشم بروم. حالا شاید در بعضی موارد و حرف‌ها، یا اتفاق‌های کوچک و جزئی، به چیزی که...

View Article


ز چکه‌چکه‌ی جانم امید می‌رقصد!

مُچاله‌ام ...چندتا خراش کوچیک روی دستمه. خیلی می‌سوزه. تا ته دلم ...×پ.ن: این پست، عنوان نداشت؛ اما حالا دارد.

View Article

Image may be NSFW.
Clik here to view.

از سری مرقوماتِ مهربان‌همسر:

از مجموعه سرآشپز جلد سیزدهم. ویژه نامه نوروز 92 :) _ با تشکر از واحد نظارت کمی و کیفی، حمایتهای معنوی، پشتیبانی و تدارکات از راه دور، عکاسی و انتشارات، تولید محتوای وب فارسی، امپکس! نودال و حتی تدوین!...

View Article


شاه نشینِ چشمِ من ...

حرف‌های این چند ساله رو توی شش‌هفت صفحه خلاصه کرده بودم. ساعت چهار صبح پرواز داشت. نامه رو گذاشتم روی ساکش و روش نوشتم «توی مسجدالحرام بخونش.» چند روزی از رفتنش می‌گذشت. خواب بودم. ساعت از دو شب گذشته...

View Article

من درختم، تو باهار ...

روزگار بهم ثابت کرده که این فقط یه بیت شعر نبود. بالا بریم و پایین بیایم:تو بهار دلکشی و من چو باغ، شور و شوق صد جوانه با من است.

View Article


به بهانه‌ی بهترین روز بهار و بهترین بهار عمر

پارسال، همین روزها بود که چله‌ی «بسم‌الله» گفتنِ مامان و بابا تمام شده بود. نعمت و برکت‌ات را شکر. «من حیث لا یحتسب‌»ات را ... و فرصت کم‌یابی که سرنوشت به من داد.

View Article

کهنه

«حکایت شما آقای ما؛ حکایت آدم‌هایی است که می‌روند یک تی‌شرت مارک‌دار و جنسِ خوب و نخی می‌خرند و دقیقه شماری می‌کنند برای لحظه‌ای که تبدیلش کنند به دستمالِ آبگیرِ آشپزخانه.» تکه‌ای از یک داستان

View Article

دست‌سازه‌ها

چند وقتی است سرم به اینجا گرم است:خانه طرح و رنگ ملکه

View Article
Browsing all 30 articles
Browse latest View live